Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، پنجم بهمن گذشته هنگامی که حدود ۲۰ دختر و پسر جوان در یک جشن تولد مختلط شرکت کرده بودند، ناگهان میزبان ۲۶ ساله بساط مشروب خوری را پهن کرد و بدین ترتیب برخی از مهمانان با مستی شیطانی همراه شدند. طولی نکشید که در میان رقص و پایکوبی مستانه، به یک باره صدای موسیقی و عربده در هم آمیخت و یکی از مهمانان دست دختری را گرفت تا او را به درون اتاق بکشاند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما وقتی با مقاومت و مخالفت دیگر مهمانان روبه رو شد در یک لحظه دشنه ای را بیرون کشید و در حالی که وانمود می کرد در عالم مستی سیر می کند، فریاد می زد هیچ کس حق دخالت ندارد! در همین هنگام برادر «محسن» (جوان دشنه به دست) در برابرش قرار گرفت تا دختر را از چنگ او برهاند ولی «محسن» ناگهان تیغه دشنه را بر پیکر برادرش فرود آورد و این گونه جشن تولدی خونبار رقم خورد.

بیشتر بخوانید: 

جنایت در جشن تولد مختلط | قاتل مست قصد تجاوز به یک دختر را داشت | چرخاندن دشنه در هوا

میزبان جشن تولد دومین نفری بود که با دشنه او مجروح شد و سپس جوان ۳۰ ساله که مقاومت بیشتری به خرج می داد تا دختر جوان را نجات دهد هدف تیغه دشنه مرگبار «محسن» قرار گرفت و در یک چشم بر هم زدن نیمی از تیغه دشنه در قفسه سینه اش فرو رفت و درون استخوان ها شکست. «محسن» که هنوز نیمه دیگر دشنه در دستش باقی مانده بود، پا به فرار گذاشت و بدین ترتیب میزبان و دیگر مهمانان، پیکرهای مجروح دوستانشان را در حالی به بیمارستان بردند که پیکر «محسن» را نیز از کنار پیاده رو درون پراید گذاشتند و از بولوار شهید فلاحی ۷ به طرف بیمارستان طالقانی به راه افتادند.

دقایقی بعد کادر درمانی بیمارستان مرگ جوان ۳۰ ساله را به پلیس گزارش دادند اما دیگر از پرایدسواران خبری نبود. طولی نکشید که نیروهای انتظامی ماجرای جنایت با ضربه دشنه را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند و این گونه پرونده جنایی دیگری مقابل قاضی دکتر صادق صفری قرار گرفت.

با توجه به اهمیت و حساسیت این ماجرای تکان دهنده، ابتدا قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد دستورات محرمانه ای را برای حفظ صحنه جنایت و ردیابی عوامل شرکت در نزاع صادر کرد و خود نیز شبانه عازم بیمارستان شد. بررسی های مقدماتی مقام قضایی  بیانگر آن بود که هنوز نیمه تیغه دشنه در قفسه سینه جوان ۳۰ ساله وجود دارد و پرایدسواران نیز درحالی از مرکز درمانی گریخته اند که «محسن» (جوان مجروح بستری در بیمارستان) مدعی بود اصلا در میان مهمانان جشن تولد حضور نداشته است.

در همین حال قاضی صفری عازم منزل محل وقوع درگیری در منطقه قاسم آباد شد و در این شرایط دستوراتی را برای توقیف خودروی پراید صادر کرد. از سوی دیگر نیز «محسن» (متهم) کاظم (برادر محسن) و حسن (میزبان جشن تولد) بازداشت شدند و به مقر انتظامی انتقال یافتند.

قاضی ویژه قتل عمد که وارد منزل محل وقوع جنایت شده بود، نقطه به نقطه اتاق ها را در حالی زیر ذره بین نگاه قضایی گرفت که خون زیادی در کنار مبل و روی در و دیوار خودنمایی می کرد. کیک جشن تولد که هنوز بریده نشده بود هم به همراه بطری های مشروب درون یخچال قرار داشت به طوری که همه چیز حکایت از یک جنایت مستانه می کرد. در حالی که دوتن از مهمانان دیگر با معرفی خود به پلیس، اسرار این جنایت هولناک را فاش کرده بودند، «محسن» نیز دست از داستان سرایی برداشت و به قتل جوان ۳۰ ساله اعتراف کرد.

او پس از انجام بازجویی های مقدماتی و با صدور دستوری توسط قاضی ویژه پرونده های جنایی به محل وقوع نزاع مرگبار هدایت شد تا در مقابل دوربین قوه قضاییه جزئیات این قتل تکان دهنده را بازگو کند.

در بازسازی صحنه جنایت که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) نیز حضور داشت ابتدا سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی و اعترافات متهم در مراحل بازجویی را شرح داد و سپس «محسن» با اشاره قاضی دکتر صادق صفری، دشنه چوبی را به دست گرفت و با حرکات نمایشی صحنه جنایت را بازسازی کرد.

او با معرفی کامل خود و پس از ارشاد و نصایح مقام قضایی که حقیقت ماجرا را بیان کند، لب به اعتراف گشود و گفت: من قصد تعرض به آن دختر را نداشتم فقط می خواستم او را به داخل اتاق بکشانم تا بیشتر مشروب نخورد.

متهم این پرونده جنایی مدام سعی می کرد چنین وانمود کند که به خاطر مستی و مشروب خوری چیزی از صحنه جنایت را به خاطر نمی آورد اما او به سوالات تخصصی و انحرافی قاضی صفری با جزئیات کامل پاسخ می داد. در همین حال مقام قضایی پرسید دسته چاقو را که در دست داشتی چه کردی؟ متهم گفت: آن را هنگام فرار از پشت بام لابه لای کولرهای ساختمان دو طبقه انداختم که در این هنگام کارآگاه عظیمی مقدم به پشت بام رفت و تیغه شکسته دشنه را پیدا کرد.

متهم سپس نحوه فرار خود از پشت بام را نیز بعد از ماجرای جنایت شرح داد و گفت: از پشت بام روی درختی پریدم که در کنار دیوار قرار داشت و با شکستن چند شاخه نازک روی زمین افتادم که بعد هم مرا به بیمارستان بردند. وی درباره صحنه درگیری با مهمانان هم گفت: ابتدا برادرم را با دشنه زدم و بعد هم افرادی که قصد داشتند کارد را از من بگیرند.

با اعترافات صریح متهم و دیگر افرادی که در صحنه جنایت حضور داشتند، قاضی دکتر صفری اتهام فراهم کردن موجبات فساد و فحشاء از طریق برقراری مجلس مختلط و نگهداری مشروبات الکلی را به «حسن» (میزبان جشن تولد) تفهیم کرد و از برخی دیگر از متهمان مانند کاظم (برادر محسن) خواست تا از خود در برابر اتهام شرب خمر دفاع کنند. با پایان یافتن بازسازی صحنه این جنایت تکان دهنده و تاسف بار، متهمان روانه زندان شدند تا این پرونده جنایی نیز دیگر مراحل دادرسی را طی کند.

کد خبر 743650 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم مشهد قتل - قاتل حوادث ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: خبر مهم مشهد قتل قاتل حوادث ایران پرونده جنایی جوان ۳۰ ساله صحنه جنایت جشن تولد پشت بام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۶۹۹۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر

زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • جنایت عشقی در خیابان جردن
  • سرک کشیدن در موبایل همسر باعث قتل شد!
  • قتل برادر با شلیک گلوله/ کشف میلیاردها تومان چک خون‌آلود در جیب مقتول
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • رابطه عاشقانه به خون کشیده شد / قتل هولناک زن جوان با ضربات چاقو
  • مرگ مشکوک دختری که با نامزدش به مهمانی رفت
  • جنایت هولناک در ویلای زیبا!
  • دفاع جوان کاشمری از ۳ دختر در مقابل اراذل